هوالجمیل
بلال عشق محمد
تقدیم به روح تابناک دوست عزیزم، شاعر و عارف بسیجی، مرحوم مهدی بوریاباف ، سهیل
بقیه در ادامه مطلب
بلال عشق محمد
تقدیم به روح تابناک دوست عزیزم، شاعر و عارف بسیجی، مرحوم مهدی بوریاباف ، سهیل
کجا سهیل؟ کجا؟ ای شهید تازۀ ما هلا ستارۀ زخمی، چرا شتابانی ببین که روی زمین ماندهاست پیکر ما به قلب شهر نشانها ز داغ تو پیداست کسی که نام تو باری شنیده میگرید ببین تو حال رفیقان و آشنایانت خدای ، صبر دهد بر پدر ، و مادر تو تو رفتهای چو شهیدان به گردش معراج پریدهای ز قفس ، ما ولی گرفتاریم شهید بودی و مرگ تو چون عسل شده بود اگرچه باور این غم برای ما سخت است *** هزار خاطره داریم ما ز اِشراقت شمیم کشف و شهود تو عطر «حیرت» داشت هزار قاف حقیقت ز ما جلو بودی اگرچه همسفر آسمان شب بودیم تمام حاصل ما حرفهای زیبا بود شهید بی کفنی در تو زندگی میکرد هر آنچه شعر سرودی به آن عمل کردی اجل برای تو همبازی قدیمی بود کسی که مثل تو خواب بهشت میبیند کسی که مثل تو از ماورا خبر دارد اگرچه مرگ تو محصول یک تصادف بود چنان سریع پریدی به شاخۀ طوبی تو رفتهای ز بر ما و جای تو عالی است کنون بپرس ز مولا همه سؤالت را *** اگرچه صورت و صوت و قد تو زیبا بود ز بس که مؤمن و پاک و نجیب بودی تو به حکم حرف رسول خدا ، تو در محشر چرا که یار و اذان گوی دین او بودی تو راز سبز اذان را چه خوب فهمیدی بلال عشق محمد بلال عشق خداست
دعای عهد تو هرگز قضا نشد مهدی تو در زمانۀ رجعت دوباره میآئی بیا عزیز بیا ای شهید عارف ما کنون که غرق شدی در فضای عالم غیب تو رفتهای به همان جا که اهل آن بودی نرفتهای تو ز دست ای مُحب آل عبا اگر که وصف تو میشد ، رضا نبودی تو غرور سبز تو تندیسی از کرامت بود *** اگرچه راز تو در قلب جمع مدفون است کنون اجازه بده تا روایتی گویم شبی به شیوۀ رندان جبهه ، وقت قنوت به گنج مخفی عرفان رسید دست سهیل هر آنچه آینه و جلوه بود ، پیدا کرد دلش چو آینهای پیش کبریا خم بود رسیده بود به گنج عظیم استغنا ز گنج مخفی اسما چنان غنی شد او سهیل، آینهای در دیار باقی شد همیشه وقت نماز و اذان، رها میشد *** سهیل ، آن همه شبهای ناز ، یادت هست؟ خیال و فکر تو مثل شهاب سرعت داشت همیشه سهم تو از اکتشاف ، عالی بود سهیل، در شب آدینهها، به وقت شروع چگونه عهد شکستی و تـکـروی کردی چرا شتاب ؟ نبود این قرار ، خوش انصاف قرارمان مگر از یاد بردهای مهدی مگر ز جنس شما ، چند دسته گل داریم *** خدا همیشه گل سرخ ناب میچیند سهیل بودی و جای تو کهکشانها بود اگرچه داغ تو بشکست پشت یاران را اگرچه از غم ما رستی ای همیشه رفیق |
|
بیا به سیر سماوات بر ، جنازۀ ما تو بی رفیق کجا میروی به مهمانی؟ ببین که کنج قفس، مرده مرغ باور ما عزای سرخ تو در سینۀ همه برپاست کسی که روی تو هرگز ندیده میگرید که بودهاند همیشه اسیر احسانت خدا صبور کند در غمت برادر تو ولیک غصه نمودهاست قلب ما تاراج اگرچه جای تو عالی است ما عزاداریم دلت برای شهادت پر از غزل شده بود ولی به قول خودت : هر شهید خوشبخت است *** همیشه راهبر ماست روح مشتاقت بدین سبب سخنت مثل گل طراوت داشت هزار وادی حیرت ز ما جلو بودی ولی نه مثل تو سیمرغ مُلک رب بودیم ولیک ، حاصل تو هستههای معنا بود فرشتهای ز جنان در تو بندگی میکرد همیشه مثل علی دعوت از اجل کردی چقدر رابطهات با اجل صمیمی بود مشخص است، اجل را ، نه زشت میبیند همیشه از اجلش دعوت سفر دارد ولیک، میل تو بر وصل، بی تعارف بود که گوئیا تو نبودی دمی در این دنیا ولی رفیق ، کنار تو جای ما خالی است کنون ببین تو در آن آینه جمالت را *** ولیک سیرت تو مثل آل زهرا بود در این سراچۀ خاکی غریب بودی تو بلند مرتبه تر هستی از همه ، یک سر و روز و شب، چو شهیدان ، تو با وضو بودی بلال عشق محمد شدی و جاویدی بلال عشق خدا ، کاردار ملک بقاست
دلت به ماندن بی او رضا نشد مهدی تو در رکاب «ولّی» چون ستاره میآئی بریز میکده در ساغر معارف ما بریز بر دل ما شرحی از معالم غیب تو از اهالی خونگرم آسمان بودی تو چون شهید به دست آمدی در این دنیا به هیچ شاکله اهل ریا نبودی تو همیشه روح تو آئینۀ عدالت بود *** ولی شهود تو از حجم سینه افزون است ز گنج مخفی عشقت حکایتی گویم سهیل میکدهای یافت در دل ملکوت هزار بادۀ وحدت زد از دعای کمیل هزار چشمۀ ناب سرود پیدا کرد درون آینهاش نور اسم اعظم بود پریده بود به آفاق جنتالمأوی که جلوهگاه زلال هوالغنی شد او تمام میکده را سر کشید و ساقی شد و غرق در ابدیت ، چو مرتضی میشد ***
کنار قبر شهیدان ، نماز ، یادت هست؟ مسیر کشف تو تا بیکرانه وسعت داشت ولیک ظرف دل ما ز کشف خالی بود مگر همیشه نگفتی که «تَـکخوری ممنوع» بدون ما سفر سبز اُخروی کردی چرا ز حلقۀ یاران ، فرار؟ خوش انصاف که بی رفیق می وصل خوردهای مهدی که صبر پیشه نمائیم و داغ بشماریم ***
گلی که کرده خودش انتخاب میچیند نشان خانۀ تو کوی بینشانها بود اگرچه چشم همه خواند شعر باران را تمام هستی ما هستی ای همیشه رفیق
|
والسلام
محمد حسین صادقی5/9//1398