آسمانها، ابر پر بار آورید ابرها چشمم به دامان شما صخرهها ، ای عزمهای استوار آفتابم را کفن کردند وای لالهها تا بیخود و مستش کنید از حریر نوربفت کبریا شمس را در حشر تکویر کویر دیدهام بر دوش دریا ، سیر کوه قطرهای از جام تلخ صبر را آی رؤیاها به خوابم پا نهید بار دیگر در کویر عمر من آهها یک لحظه آزادم کنید ای تبسمهای خونین نگار باز چشمم بی مددکار است آی |
|
چشمهایم را مددکار آورید یک زمستان رعد و رگبار آورید سجده بر این کوه سُتوار آورید روز من را روی دیوار آورید جامی از آن «چشم بیمار» آورید طَیلَسانی بهر این یار آورید دیدهام ، از دیده اقرار آورید آیتی دیگر به تذکار آورید بهر دریای عزادار آورید بر سرم او را دگر بار آورید سایهای از آن سپیدار آورید حمله ، کم، بر این گرفتار آورید کم دواهای نمکدار آورید آسمانها ابر پربار آورید...
|
والسلام - محمد حسین صادقی - زرقان فارس