هدهد، پیام آور عشق و فرزانگی

hodhod publication
هذا من فضل ربی
هدهد، پیام آور عشق و فرزانگی

بنام خداوند جان و خرد
دوستان سلام - خوش آمدید
انتشارات هدهد با شماره مجوز 999 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1374 فعالیت خود را شروع کرده و دفتر مرکزی آن در شهر مقدس قم می‌باشد. این انتشارات در سه زمینه 1– چاپ و نشر کتاب 2-خدمات چاپ و نشر و 3- تولید محصولات سمعی – بصری فعالیت دارد و محل سکونت مدیر آن شهرستان زرقان فارس است.
هدهد نه فقط نام انتشاراتی من، بلکه یادآور خاطرات برادر شهیدم، ابوالفضل صادقی، و سرپل ارتباطی من با تمام دوستانم در سراسر کشور (و جهان) به حساب می‌آید. اگرچه گستره‌ی فعالیت این انتشارات کشوری و سراسری است اما بیشتر برای چاپ آثار خودم و دوستانم در نظر گرفته‌ام در عین حال پذیرای سفارشات متقاضیان محترم از سراسر کشور نیز بوده و خواهد بود.
هدهد علاوه بر فعالیت در سه زمینه فوق، از ابتدای فعالیتش راهنمای دوستان و هموطنان دیگر بوده و (از دستنوشته تا ویرایش و چاپ و پخش کتاب) به آنها مشاوره رایگان در تمام امور چاپ و نشر داده و میدهد.
+++++++++++
شماره حساب رسمی انتشارات هدهد: 5859831051096666 بانک تجارت – شعبه زرقان فارس – به نام محمد حسین صادقی
والسلام
ارادتمند - محمد حسین صادقی
Sadeghi, M.H
09176112253
hodhodzar@gmail.com
۰۹۳۹۸۱۱۴۱۵۴واتساپم

بایگانی
سه شنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۳ ق.ظ

شیر خوردن از جای پای شترها

هوالجمیل / بازیهای محلی قسمتی از فرهنگ عامه را تشکیل می‌دهند و گردآوری آنها به دو دلیل اهمیت دارد، اول اینکه: شناخت بازیها و افکار و باورهای قدیمی برای مخاطبان و خوانندگان نسل جدید، جذابیت دارد و نکته دوم اینکه: برای پژوهشگران رشته مردم شناسی از اهمیت خاصی برخوردار است چون با جمع‌آوری این بازی‌ها و مقایسه آنها با بازیهای مشابه شهرهای دیگر می‌توانند به نتایج جالبی برسند. در ضمن ممکن است به درد داستان نویسان و مستندسازان نیز بخورد. یکی از بازیهائی که حدود نیم قرن پیش در بین بچه‌های زرقانی رسم بود و با چند باور خرافی آمیخته بود شیر خوردن از جای پای شترها بود. ..... بقیه در ادامه مطلب

در آن دوران، در فصل تابستان، کشاورزان پس از درو کردن محصولات خود، آنها را به وسیله شتر به خانه‌های خود حمل می‌کردند، البته وسائل نقلیه دیگری هم وجود داشت ولی شترها جایگاه خاصی در این امور داشتند چون یکی از راههای درآمد ساربانها بود و کار آنها در این فصل رونق داشت. ساربانها هم معمولاً زرقانی نبودند.

در آن زمان زرقان هنوز در دامنه کوه واقع شده بود و شهر گسترش پیدا نکرده بود، کوچه‌ها هم خاکی بودند و معمولاً مسیر عبور شترها از دامنه کوه بود سیل‌بندی هم که اکنون وجود دارد در آن زمان وجود نداشت و کاروان شترها هم عمدتاً از کوچه پس کوچه‌ها حرکت می‌کردند ساربان‌ها بارهای گندم را صبحگاهان در دشت آهوچر و خشکه میان و روستاهای اطراف تحویل می‌گرفتند و معمولاً طرفهای عصر به زرقان می‌رسیدند.

با ورود شترها به هر کوچه و محله‌ای بچه‌های همان محل با شور و شوق خاصی به دنبال کاروان شترها راه می‌افتادند و با روشی که در زیر گفته می‌شود پنجه‌های خود را جای پای شترها می‌گذاشتند و وانمود می‌کردند که دارند شیر می‌خورند. معمولاً بچه‌هایی که در دامنه کوه زندگی می‌کردند این خاطرات را بیشتر به یاد دارند و بیشتر از بچه‌های محل‌های دیگر به این بازی مشغول می‌شدند. اگرچه این بازی مخصوص پسرها بود ولی گهگاه دختر بچه‌ها هم وارد این بازی می‌شدند و با پسرها به رقابت می‌پرداختند.

روش بازی هم به این طریق بود که بچه‌ها پشت سر شترها راه می‌رفتند و انگشتهای دو دست خود را باز می‌کردند و انگشت کوچک یک دست را روی شست دست دیگر می‌گذاشتند آنگاه انگشت کوچک دست زیر را جای پای شتر قرار می‌دادند و انگشت شست دست بالا را بین دو لب خود می‌گذاشتند و مِک می‌زدند و معتقد بودند که شیر شتر به دهان آنها جاری می‌شود. هر چند هیچگاه چنین چیزی اتفاق نمی‌افتاد و می‌دانستند که شیر هرگز به دهان آنها وارد نمی‌شود ولی اینکار را با رقابت و جدیت عجیبی دنبال می‌کردند.

نکته دیگر اینکه: در حالت ایستاده نمی‌شد، انگشت جای پای شترها گذاشت برای اینکار باید حتماً روی خاک زانو می‌زدند و مثل کسی که می‌خواهد به سجده برود، انگشتان دو دست خود را باز می‌کردند و (به طریقی که در بالا گفته شد) آنها را روی هم می‌گذاشتند و به طرف جای پای شترها شیرجه می‌زدند و به محض اینکه یک شتر پایش را بر می‌داشت تعدادی دست و انگشت کوچک، جای پای آنها قرار می‌گرفت و بچه‌ها با حرص و اشتیاقی زیاد شروع به مک زدن می‌کردند و این کار را تا چندین کوچه آن طرفتر که بچه‌های جدید وارد معرکه می‌شدند ادامه می‌دادند. بچه‌های جدید، سهم شیر کوچه خود را حق خود می‌دانستند و نمی‌گذاشتند بچه‌های دیگر حق آنها را بخورند! البته بعضی وقتها پارتی بازی می‌کردند و به دوستان و اقوام خود اجازه شیر خوردن می‌دادند. اگرچه اینکار معمولاً پشت سر آخرین شتر، بیشتر اتفاق می‌افتاد ولی به لحاظ اینکه کاروان شترها گاه با هم فاصله داشتند پشت سر آنها هم بچه‌های شجاع‌تر شیرهای تازه‌تر مک می‌زدند!! و بارها اتفاق می‌افتاد که بچه‌ها لابلای دست و پاهای بلند شترها می‌ماندند و شترها با احتیاط و طمأنینه و آرامشی خاص، از کنار آنها و از روی آنها عبور می‌کردند و گاهگاهی هم که عصبانی می‌شدند صدا می‌دادند و لگد می‌پراندند اما هیچگاه مشاهده نشد که کودکی زیر پای شترها دچار آسیب شود. البته یک بار، یک حادثه برای خود من پیش آمد و آن هنگامی بود که چنان خودم را به پای یک شتر نزدیک کردم که روی پای شتر افتادم و شتر با لگد کوتاهی که به سینه‌ام زد مرا چند متر به عقب پرتاب کرد.

بچه‌ها معتقد بودند تنهای جای پائی دارای شیر است که هنوز دست و پای هیچ انسانی به آن نرسیده باشد مثلاً ردپاهائی که بچه‌ها روی آنها دویده بودند چنین خاصیتی نداشت و به همین خاطر همه با هم برای بهره بردن بیشتر و بهتر و سریعتر به آخرین جای پای شترها حمله می‌کردند.

ساربان‌هاهم اکثراً کاری به کار بچه‌ها نداشتند گویا آنها هم معتقد بودند که سهم شیر جای پای شترها حق بچه‌هاست ولی گاهگاهی که شترهای خستۀ زیر بار، از دست بچه‌ها عصبانی می‌شدند داد ساربان‌ها هم بلند می‌شد و بچه‌ها را از نزدیک شترها دور می‌کردند.

ساربان‌ها می‌دانستند که نمی‌شود تمام بچه‌ها را از این کار بازداشت چون در آنصورت باید تمام وقتشان صرف درگیری با بچه‌های کوچه‌های مختلف می‌شد و بر فرض که بچه‌های یک کوچه را دور می‌کردند نمی‌توانستند جلو بچه‌های کوچه‌های بعد که چشم به راه ورود شترها نشسته بودند، بگیرند لذا معمولاً کاری به کار بچه‌ها نداشتند و آنها را به حال و خیال کودکانه خود رها می‌کردند تا هر چه می‌خواهند شیر مجانی بنوشند!

نکته دیگر اینکه: بچه‌ها اکثراً در این بازی، خاک آلود می‌شدند و سر و صورت و لباس و دست و پای همه پر از خاک می‌شد و دیدن قیافه خاک‌آلود و اشتهای سیری ناپذیر آنها هر بیننده‌ای را به خنده می‌انداخت. گاهی بچه‌ها که قدشان معمولاً تا زیر شکم شترها هم نمی‌رسید، دور از چشم ساربان‌ها، کمی از پشم شترها را چنگ می‌زدند و می‌کندند تا لای قرآن بگذارند و در این موارد که شترها احساس درد می‌کردند نعره می‌کشیدند و با سر و گردن بچه‌ها را از خود دور می‌کردند و ساربان‌ها را به کمک می‌طلبیدند. معمولاً شترها رنگهای مختلفی داشتند. سیاه (خاکستری)، زرد، سفید و سرخ (متمایل به زرد) و بهترین نوع پشم شتر برای لای قرآن و کتاب دعا پشت شتران سرخ موی بود و ساربان‌ها که از این عقیده هم خبر داشتند، بیشتر مواظب این گونه شترها بودند چون ممکن بود که بخاطر احساس درد بارشان را بر زمین بیندازند و کینه شتری آنها گل کند.

یکی از کارهای رایج دیگر این بود که بعضی از بچه‌ها، دست خود را با ادرار شترها می‌شستند و معتقد بودند که پوستشان کلفت می‌شود.

معلوم نبود که این باورهای خرافی، از کجا آمده بود و ریشه در چه مسائلی داشت. البته ریشه‌یابی این باورها و خرافه‌ها، امروزه کار ساده‌ای است، شاید مهمترین علت بوجود آورندۀ آن همان حس بازیگوشی و رقابت بچه‌ها بوده باشد. اما هرچه بود همه بچه‌ها به خوبی آن را می‌شناختند و قواعد بازی را رعایت می‌کردند. با این حساب باید اینکار را نیز جزو «بازیهای کودکانه» قدیم بچه‌های زرقان به شمار آورد. هیجان و لذت و نشاطی که بچه‌ها از این بازی می‌بردند، به هیچ وجه با بازیهای دیگر قابل مقایسه نبود چون همبازی جدید و جالبی به نام «شتر» در این بازی یا بچه‌ها مشارکت داشت و این مسئله معمولاً فقط در فصل خاصی اتفاق می‌افتاد و بچه‌ها می‌بایست برای آن بازی یکسال انتظار می‌کشیدند.

علاوه بر این، این بازی را نمی‌شد با حیوانات اهلی دیگر مثل گاو و گوسفند و الاغ و اسب و قاطر انجام داد و تنها شترها بودند که بدون چون و چرا قانون این بازی را رعایت می‌کردند و به همبازی‌های خردسال خود احترام می‌گذاشتند. شاید آنها هم هر ساله، برای دیدن همبازی‌های خود روزشماری می‌کردند تا فصل موعود فرا برسد و قد و قیافه خود را به رخ همبازی‌های کوچکشان بکشانند.

حالا دیگر سالهاست که نه شترها برای حمل بار به زرقان می‌آیند و نه بچه‌های خبری از آنها دارند و نه کوچه‌ها خاکی است که جای پای شترها در آن بماند اما خاطره این بازی در ذهن ما کودکان قدیم مانده است و به محض دیدن هر شتری به جای پای آن نگاه می‌کنیم و با لبخندی نشاط‌آور به باورهای گذشته خود می‌خندیم و بی‌تردید، آن خاطرات خاک‌آلود را گرامی می‌داریم. والسلام/ هدهد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">